
لحظه هاي با تو بودن،بودند ناب عشق من پاك و زلال بود همچو آب
افسوس كه آن لحظه هاي ناب همه در حسرت وخيالند و شدند سراب
من گرفتار عشق تو شدم در اين مرداب عشقي كه فكر ميكردم هست ناياب
حرفهاي تو ز عشق كرد مرا مجاب ولي اكنون مرا در اوج بي كسي درياب
من از باده ي عشق تو سر كشيدم شراب ولي تو مرا بي هم نفس رها كردي در اين گرداب
عشق تو عشقي راستين نبود و ناب مرا نجات بده از اين مرداب كه هست صواب
نظرات شما عزیزان:
|