اینجا چراغی روشن است

دچار باید شد ....دچار یعنی عاشق......وفکر کن چه تنهاست اگر ماهی کوچک دچار ابی دریای بیکران باشد (سهراب سپهری)

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 42
بازدید هفته : 51
بازدید ماه : 51
بازدید کل : 5732
تعداد مطالب : 75
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1



Alternative content



بازم در مورد عشق

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی است خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر می زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می گیرد.


 

 


 

عشق در غالب دلها ، در شکلها و در رنگها تقریبا مشابهی ، تجلی می شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است، اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش را دارد و از روح رنگ می گیرد و چون روحها ، برخلاف غریزه ها ، هر کدام رنگی از ارتفاع و بعدی و طعم و عطری دارند ویژه خویش، می توان گفت که به شماره هر روحی، دوست داشتنی است


 

 


 

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصلها و عبور سالها برآن اثر می گذارد، اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و خراج زندگی میکند و بر آشیانه بلندش ،روز  روزگار را دستی نیست... دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیباییهای روح که زیباییهای محسوس را به گونه ای دیگر می بیند.عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است. اما دوست داشتن آرام و استوار و پروقار است و سرشار از نجابت.


 

 


عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است.اگر دوری به طول انجامد ضعیف می شود، اگر تمام دوام یابد به ابتذال می کشد و تنها با بیم و امید و تزلزل و اضطراب و " دیدار و پرهیز" زنده و نیرومند می ماند. اما دوست داشتن با این حالات ناآشناست.

 

نويسنده: پرستو تاريخ: دو شنبه 11 بهمن 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خداحافظ

خداحافظ گل لادن تموم عاشقا باختن

ببین هم گریه هام از شب چه زندونی برام ساختن

خداحافظ گل پونه گل تنهای بی خونه

لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمیشونه

یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند

یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند

تواین شبهای تو در تو خداحافظ گل شببو

هنوز اوار تنهایی داره میباره از هر سو

خداحافظ گل مریم گل مظلوم پردردم

نشد با این تن زخمی به اغوش تو برگردم

نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم

از این فصل سکوت و شب غم بارون رو بردارم

نمیدونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی

تو که بیدار بیداری بگو از شب چی میدونی

تو این رویای سردرگم خداحافظ گل گندم

تو هم بازیچه ای بودی تو دست سرد این مردم

خداحافظ گل پونه که بارونی نمیتونه

طلسم بغض رو برداره از این پاییز دیوونه

نويسنده: پرستو تاريخ: دو شنبه 11 بهمن 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ
زندگی را تو بساز...نه بدان ساز که سازند و پذیزی بی حرف...زندگی یعنی جنگ...تو بجنگ

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to parastoo.m622.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com